سلام بچه ها عید نوروز را به همه تبریک میگم و سال پر برکتی برای همه شما آرزومندم انشاالله که سال خوبی داشته باشیداین مطلب هم خالی از لطف نیست هفت چیز،بدون هفت چیز ،مایه ی سخریه و استهزا است : آن کس که به زبان استغفار کند لیک قلبا پشیمان نباشد ،خود را مسخره کرده است.هر کس که از خداوند در خواست توفیق کند ولی جدیت و کوشش ننماید ،خود را مسخره نموده .کسی که دور اندیشی کند لیکن بی پروا و بی باک باشد ،خود را مسخره نموده . کسی که از خداوند در خواست بهشت کند و بر سختی ها صبر نکند ،خود را مسخره نموده. هر کس که به خداوند از آتش دوزخ پناه برد و شهوات و تمنیات دنیوی را ترک نگوید ،خودرا مسخره نموده و هر کس که ذکر خدا بگوید لیکن مشتاق لقای او نباشد ،خود را مسخره و استهزا نموده است. [ سه شنبه 91/12/29 ] [ 10:22 عصر ] [ محمد صبوری ]
سایه حق پیشاپیش عید نوروز رابه همه دوستان تبریک می گم امیدوارم سال پور برکتی داشته باشید. بهار،نـیم بهار،ربـع بـهار، بهار را قسمت کردند؛بازارشان سکه شد! [ یکشنبه 91/12/27 ] [ 9:59 عصر ] [ محمد صبوری ]
این روزها که بی وفایی ها سرد نیست دلم میخواهد بی پروا شود یا نه عشقی لاکپشتی در نمکستان باشد کاش بهار نیاید یا نه عشقم سوزاننده ی دل ها شود آب و جارو کرده ام برق میزند سیاه چاله دلم به منظومه ی سیارات دوستان فضایی ترین پیامک خرید پسته ممنوع را با سرعت مافوق نور فرستاده ام این روزها که ناز شده اند و نازکشان نگاه می کنند سهمیه رایگان بوسه پخش میکنم کرکره اشک ها را پایین کشیده ام و برچسب انقضا به دلخوری زده ام کاش اعلامیه ی تحویل را سیصد و شصت و پنج بار در روز هل هله کشان به قاب دلمان بیاویزیم تا ترس سرمای زمستانِ کهنه فصل از یاد هر خرس در خواب مانده ایی برود این روزها که جا برای دلخوشی ها کم است پراید بی سهمیه ی بنزینم را ارزان میفروشم یک تاکسی در بست بگیر به برج میعاد بیا و ببین که چقدر جشن تکثیر آرامش منتظر نگاه قدومت دست به سینه ایستاده است
[ یکشنبه 91/12/27 ] [ 12:13 عصر ] [ وحید رستمی ]
* ما جمعه را به عشق تو تعطیل کرده ایم ،ای روز بازگشت تو آغاز عیدها... [ جمعه 91/12/25 ] [ 10:26 صبح ] [ وحید رستمی ]
همیشه دورانی که با سختی همراه باشه بیشتر تو یاد وخاطره ی آدم میمونه مخصوصا اگه اینکه این دوران رو با دوستانی باحال و اهل دل بگذرونی.... حالا دوران کارشناسی اینقدر هم که میگم سخت نبود ولی دوران خیلی شیرینی بود که تکرار نمیشه دیگه... خصوصا بچه هاش سر کلاس که چیزایی میشنیدیم برامون غیر قابل هضم بود
همین غیر قابل هضم بودن مطالب بود که باعث میشد دست به اقدامات فرا هضمی بزنیم
اقدامات فرا هضمی هم جواب نمیداد باعث میشد بزنیم به دل کوه و دشت و البته زغال خوب با یه چایی کوهی
بعضی دیگه هم راه های سالم تری رو انتخاب میکردن (البته غیبت رو نمیشه جز سالم شمرد مخصوصا غیبت از خانما)
و اینکه ما هم به کوه و دشت میزدیم ولی همیشه با اغفال شیخا(خدا این شیخا رو از ما نگیره که اغفالاشون هم حال میداد 6 ساعت کوهپیمایی کردیم) من که ترجیح میدم تلوزیون نگاه کنم(وجدانن راست نمیگم!؟) [ پنج شنبه 91/12/24 ] [ 4:8 عصر ] [ وحید رستمی ]
نفس باد صبا آفت جان خواهد شد عید می آید و اجناس گران خواهد شد
[ چهارشنبه 91/12/23 ] [ 1:52 عصر ] [ وحید رستمی ]
یه جایی آسمونی... جایی شبیه هیچ جا ... مثل جای دلدادگی ... عاشق شدن... و وصف نشدن... قطعه ایی از بهشت یا خود بهشت ... نسیم خنکای بهار... با یه بارون نرم... عطر حضور کنار دوستان بهشتی.... خوب بودن و خوب دیدن ... دل و گذاشتن و نیومدن ... یه جایی مثل راهیان [ دوشنبه 91/12/21 ] [ 5:30 عصر ] [ وحید رستمی ]
نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس/ دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس
[ یکشنبه 91/12/20 ] [ 8:10 عصر ] [ محمد صبوری ]
سلام همدردی با مادرچاوز واقعا که خدا بیامورزش [ شنبه 91/12/19 ] [ 8:38 عصر ] [ محمد صبوری ]
چه زحمت هایی که برای این دانشگاه تربیت مدرس قرآن مشهد که نکشیدیم: 1- بنایی کردن در آخر هفته :
2- درس خواندن و کنفرانس دادن در اول هفته: [ جمعه 91/12/18 ] [ 1:37 صبح ] [ حسین یوسفی ]
|
||
[ طراحی : روز گذر ] [ Weblog Themes By : roozgozar ] |