تا از دیار هستی در نیستی خزیدیم
از هر چه غیر دلبر از جان و دل بریدیم
با کاروان بگویید: از راه کعبه برگرد
ما یار را به مستی بیرون خانه دیدیم
لبیک از چه گویید ای رهروان غافل؟
لبیک او به خلوت از جام می شنیدیم
تا چند در حجابید ای صوفیان محجوب؟
ما پرده ی خودی را در نیستی دریدیم
ای پرده دار کعبه بردار پرده از پیش
کز روی کعبه ی دل ما پرده را کشیدیم
ساقی بریز باده در ساغر حریفان
ما طعم باده ی عشق از دست او چشیدیم