گرفتم نوکری بدخو درآمد! به جای ساد گی پررو در آمد !
خریدم ماست ،بردم خانه ،امّا از آن پشم الاغ و مو در آمد !
کسی که گفت :«خیلی پهلوانم » بدون جرات و ترسو در آمد !
همان که مد ِعی ّسادگی بود چاچولک باز و تو در تو در آمد !
ببین از خانه ی پیر محله که خیّر هست و دارد او در آمد ،
گهی «سیما »و «سوسن» ،گاه «نرگس » گهی «سوگند »و گه« گیسو »در آمد !
رفیق من سیاست باز و «چپ» بود ولی شد «راست » از آن سود رآمد !
هرآنکه با تو احمق دست داده کشیدی دستش از بازو در آمد !
شنیدم مؤمنی بنگاه واکرد در آخر «کژدم »و «زالو» در آمد !
همه کارم شد ه برعکس ،یاران ! «گلایول »کاشتم «شب بو» در آمد !
شد ه ضرب المثل :«بد شانس زن خواست ولکین جای زیر از رو در آمد»!
چنین می خواند جغدی اززبان ِ فقیری بینوا :«کوکودر آمد»؟!
از آن باید همیشه دل بریدن اگر که ملتی هالو در آمد !
پس از لیسانس و فوق و درس خواندن رفیقم کرّه خر،یابو در آمد !
خداحافظ تمام طنزبازان ! دگر از طنز من هم بو در آمد!
[ سه شنبه 92/1/13 ] [ 8:39 عصر ] [ وحید رستمی ]
|
||
[ طراحی : روز گذر ] [ Weblog Themes By : roozgozar ] |